صفحات

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

گفتگوها در بابِ دینِ طبیعی


گفتگوها در بابِ دینِ طبیعی
نوشته ی: دیوید هیوم
ترجمه ی: حمید اسکندری
Dialogues Concerning Natural Religion
David Hume
translated by: Hamid Eskandari

۲ نظر:

  1. البته که بسیار عالی و زیبا و پر مفهوم بود با توجه به اینکه من کتاب را هنوز نخوانده ام و فقط عنوان را می بینم و نام نویسنده! اما اگر من مترجم بودم و شما طراح کتاب من (این یک سفارش برای آینده هست!؟)و موضوع "دین طبیعی" بود ، دلم میخواست چیزی که روشن میشد ، غیر از چشم ،
    قلب و یا جایی در مغزم بود !
    دلیل خودم :
    دین مثل چشم در بدن انسان عمل میکند با چشم اطلاعاتی را به مغز می فرستیم و مغز آن را تحلیل میکند و میگوید ، چیزی که دیدی فرضا قشنگ است یا زشت و خلاصه درست است که با چشم می بینیم ، اما مغز است که بینش ما را معنی میکند
    دین هم برای من اینطور بود که توضیح میداد و پیغام می فرستاد که سرهنگ جان! بدان و آگاه باش که چنین هست و چنان و این عقل و قلب من بود و هست که از تمام مفاهیمی که به هر اسم و آیینی که هست به من اطلاعاتی را میرسانند، آنهارا پردازش میکند و قبول و یا رد میکند و مفهوم میدهد .
    منظورم این است که وقتی صحبت از " طبیعی" یا ذاتی و یا نهادی میشود ، بیشتر به ارگان هایی مثل مغز و قلب کارداریم تا چشم و گوش و رگ و خون و آنچه که پدرانمان گفته... را چشم فقط روشن شده؟؟ نه جایی در مغز و یا قلب
    شاید کتاب را بخوانم نظرم عوض شه
    پی نوشت :
    ها ها ! بدان و آگاه باش که طراحی برای جلد کتاب من ، کاری بسیار سخت و اعصاب خورد کن !!! خواهد بود . به امید آن روز
    و موفق روز افزون برای شما و چشم زیبا بین و مغز باهوشتان

    پاسخحذف
  2. این طرح داستان دارد:
    من تعدادی تصویر سازی دارم که جزء مجموعه شخصی ام هستند و سفارش دهنده نداشته اند
    حمید اسکندری کتاب را ترجمه کرده بود و در مراحل پایانی ویرایش کتاب به همراه امیر نعیمی در منزل ما(من و مهشید)چند روزی به بحث و مناظره می پرداختند، در همین بین که بنده مشغول آشپزی بودم حمید اسکندری کارهای من را می دید که ناگاه گفت:(یاحق جوون)طرح جلد کتاب و پیدا کردم
    بعد خودش توضیح داد که این طرح دقیقا با متن مطابق است و....
    من هم چند روزی روی لی اوت ها، رنگ و زمینه طرح کار کردم
    که مورد طبع مردم صاحب نظر واقع شود.
    .
    .
    .
    سرهنگ من و از کار سخت نترسون کار هر چقدر سخت تر شعیب مشتاق تر.

    پاسخحذف